افسانه? عشق
چگونه با دو ابرو و دو چشم مست بادامی
سُرایی اینچنین زیبا،رباعی های خیّامی
مگر که قامتی اینگونه موزون هست در عالم؟
چنین ترکیب بندی را نشاید هیچ اندامی
غزال تیز پایی که،گریزانی ز افکارم
غزلهایم نمی گیرد بدون تو سر انجامی
خوشا آن روزگارانی که از من یاد می کردی
به دور از چشم بد خواهان،به ایمایی،به پیغامی
نگار من اگر چه سخت بود افسانه? عشقت
گرفتم دامنت را عاقبت امّا به ناکامی
به فصل خوب این قصّه رسیدن، نیست در باور
تو ای واسع مخواه از من برایش هیچ فرجامی
#سید_علی_کهنگی آذر 1398
sayedalikahangi@